ربا از دیدگاه قرآن
در سوره بقره مى خوانیم:
(یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و ذروا ما بقى من الربا ان کنتم مؤمنین. فإن لم تفعلوا فأذنوا بحرب من الله و رسوله.و ان تبتم فلکم رؤوس أموالکم لا تظلمون و لا تظلمون.)۱
اى گروندگان به خدا, از خشم و عذاب خدا بپرهیزید و آنچه از ربا در دست شما مانده , بگذارید و بگذرید, اگر ایمان آورده اید.
پس اگر باز نأیستید از ربا خوارى, پس به جنگ با خدا و رسول او برخاسته اید, و اگر توبه کنید و باز گذارید آن را, سرمایه شما از آن خودتان است. نه شما ستم کار باشید و نه ستم کش.
در این آیه شریفه ربا خوارى, آهنگ جنگ با خدا دانسته شده و این همانندسازى, بزرگى گناه را مى رساند. زیرا رباخوارى سلامت جامعه را به خطر مى اندازد و توازن اقتصادى کشور را در هم مى کوبد.
رباخوارى, فرصت اندیشه و عمل را از کارگر مى گیرد, پیوسته در این اندیشه است که هرچه زودتر, سود کلان رباخوار را فراهم سازد, تا برایش دردسر فراهم نسازد. از این روى, با اندیشه اى آزاد وارد عمل نمى شود و به هرکارى دست مى زند, چه بسا فکرنکرده به کارهاى کم درآمد, دست زند و هستى خود را از دست بدهد. به خصوص افراد ضعیف و نوپا, که با شتاب براى حفظ آبروى خود, گاهى به کارهایى روى مى آورند, که چندان سودآور نیست و چون سود ثابت و مقررى باید بپردازند, چه بسا, از سرمایه اى که در دست دارند, مایه روند و رفته رفته خود را به نابودى بکشانند وهستى خود را تباه سازند.
در صورتى که در (مضاربه) سود ثابتى مقرر نگردیده, تنها سهم مشاع درآمد را باید بپردازد و اگر زیانى به سرمایه وارد آمد, از کیسه کارفرما رفته است. اگر چنین باشد, خاطر کارگر, به طور کامل آسوده است و با خیال راحت و اندیشه اى آزاد, بهترین و شایسته ترین کارها را برمى گزیند و شتاب نمى ورزد و پیوسته موفق است.
تجربه نشان داده است کسانى که خواسته اند با وامهاى ربوى, سرو سامانى به زندگى خود بدهند, بیش تر در گرداب بدبختى و بیچارگى غرق شده اند.
از این رو, چون نوع ربا خوارى, در جامعه بیش تر مایه بدبختى و بیچارگى مردم است, با عنوان (جنگ با خدا و رسول) در قرآن مطرح شده. زیرا (مستضعفان) در کنف الهى قرار دارند و پیوسته مورد مهر و عنایت خداوند هستند و در نتیجه, کسانى که کوشش دارند بر (استضعاف) آنان بیفزایند, با خدا و رسول, اعلام ستیز کرده اند.
از این روى, در آیه دیگر از سوره بقره مى خوانیم:
(الذین یأکلون الربا لا یقومون الاّ کما یقوم الذى یتخبّطه الشیطان من المس. ذلک بأنّهم قالوا انمّا البیع مثل الربا. و احلّ اللّه البیع و حرّم الربا. فمن جاءه موعظه من ربّه فانتهى, فله ما سلف و امره الى الله. و من عاد فأولئک اصحاب النار هم فیها خالدون. یمحق اللّه الربّا و یربى الصدقات. واللّه لا یحبّ کلّ کفّار اثیم.)۲
کسانى که ربا مى خورند, در جامعه برنخیزند, مگر مانند دیوانگان. این دیوزدگى از آن جهت است که آنان گفتند, دادو ستد هم, چون رباست! نه چنان است که گفتند, چون خداوند دادوستد را حلال کرده و ربا را حرام ساخته, پس هرکس که پندى از خداوند به او آید و ترک رباخوارى کند, آنچه را که پیش از این خورده مال خود اوست و کار او با خداست و هرکس که رباخوارى را از سرگیرد و باز گردد, آنان دوزخى هستند که در آن جاودانند. خداوند مال رباخوار را کم مى کند و مال صدقه را زیاد مى کند و خداوند هر بزهکار ناسپاس را دوست ندارد.
در این دو آیه, رباخواران در میان جامعه, به کسانى همانند شده اند که حرکات مستقیم ندارند و مانند دیوانگان, رفتارهاى ناهنجارى از خود نشان مى دهند; یعنى, اوضاع را بر هم مى زنند, و در جاده مستقیم رهسپار نیستند.
خود نمى دانند چکار مى کنند و در جهت خلاف خرد و اندیشه صحیح حرکت مى کنند.
اساس جامعه و سلامت آن, بر پایه کار و کوشش است و کسى بهره مى برد که عمل و کوششى داشته باشد. هرگونه سود بایستى از کار و کوشش به دست آید.
رباخوارى, داراى دو ویژگى است که درست برخلاف طبیعت نظام جامعه خودنمایى مى کند و به ناچار در هم شکننده سلامت جامعه است.
نخست این که: رباخوار, با سرمایه کلانى که در دست دارد, مى خواهد از تلاش و کوشش دیگران بهره مند شود و خود, با عنوان (عضو فلج) جامعه, سربار دیگران باشد.
دو دیگر: با سود ثابت و مقررى که برگرده ناتوان کارگر نهاده, او را از هر توانى باز مى دارد, فرصت اندیشه و انتخاب آزاد را از وى مى گیرد و او را به سوى نابودى و سقوط مى کشاند.
در آیات بالا نکته هایى به کار رفته که درخور درنگ است:
۱. همانند کردن رباخواران, به دیوانگان سپس علت آوردن به آن که: پنداشته اند (ربا) همانند (بیع) است. که همین پندار, موجب گردیده در اندیشه و رفتار, همانند دیوانگان اندیشه و رفتار کنند, و برخلاف جهت عقل و خردمندان حرکت کنند.
زیرا (بیع) یک عمل سازنده است و در جهت بالا بردن سطح اقتصادى جامعه و رفاه مردم, بزرگ ترین عامل اثرگذار است. در صورتى که (ربا) یک عامل ویرانگر و مایه به تباهى کشیدن جامعه است.از این روى, (بیع) و (ربا) در برابر هم قرار گرفته, (بیع) عامل سازنده و (ربا) ویران کننده است و از کمال بى خردى است که این دو یکسان گرفته شود.
و چون: پروردگار جهان, آگاه به مصالح و مفاسد واقعى بشر است, (بیع) را با عنوان عنصر پویا و سازنده حلال دانسته و (ربا) را که عنصر فاسد کننده است, حرام.
۲. رباخوار, در آتش دوزخ جاویدان است:
(و من عاد فأولئک اصحاب النار هم فیها خالدون).
و این, کنایه از (کفر) محض است که در نهاد رباخواران وجود دارد; زیرا (خلود) در دوزخ, تنها براى کفار است, که در دل هرگز اندیشه ایمان ندارند. و براى هیچ گنه کارى, هرچند گناه او سنگین باشد, خلود در آتش ثابت نگردیده; زیرا ـ اگر ایمان خود را حفظ کرده باشد ـ ایمان بزرگ ترین عمل نفسانى است که سزاوارى پاداش را به دنبال دارد. بدین سبب, در پایان رهسپار بهشت خواهد گردید. پس کسى در آتش دوزخ جاوید است که در نهاد او, ذرهّ اى ایمان وجود نداشته باشد. بنابراین از آیه استفاده مى شود: رباخوارى با نبود کامل ایمان مساوى است.
۳. قرض الحسنه, نوعى (صدقه) است, زیرا قرض دهنده از بهره اى که ممکن است از سرمایه اش به دست آورد, براى خدا و بهره مند شدن دیگران, چشم مى پوشد.
کسى که سرمایه اى را در اختیار دیگران, بدون عوض قرار مى دهد, ممکن است خودش با به کارانداختن آن, بهره ها ببرد, ولى براى رضاى خدا و خشنودى پروردگار, رایگان در اختیار درمانده اى قرار مى دهد و این خود بزرگ ترین گذشت در راه خداست.
خداوند, وعده فرموده که به مال و ثروت چنین افراد باگذشتى برکت دهد و از ثروت و اموال خود, خیر و خوبى ببینند و از زندگى سعادت مند لذت برده, بهرمند شوند.
بر عکس, از رباخواران سلب برکت شده, و ناامیدى و نگرانى در زندگى بهره آنان مى گردد.
(یمحق اللّه الرّبا و یربى الصدقات.)
محق: نابود ساختن است.
إرباء: افزودن و فزونى دادن است.
۴. (و اللّه لایحبّ کلّ کفّار اثیم.)
کفّار: مبالغه در کفر ورزیدن است.
أثیم: تبهکار حرفه اى است.
و این کنایه از این است که جایگاه یک رباخوار در جامعه اسلامى, جایگاه یک تبهکار حرفه اى است که همواره در کفر و عناد خود مى افزاید. و همین تعابیر در این آیات, بزرگى این گناه را مى رساند.
در سوره آل عمران مى خوانیم:
(یا ایّها الذین آمنوا لا تأکلوا الرّبا أضعافا مضاعفه, و اتقوااللّه لعلّکم تفلحون. و أتقوا النار التى أعدّت للکافرین, و اطیعوا الله و الرّسول لعلّکم ترحمون).۳
اى کسانى که ایمان آورده اید! ربا را با چندین برابر سود و بهره, آسان نگیرید و مانند یک خوراک گوارا بر خود روا ندارید که آن را, به راحتى و خوشى بخورید.
[یعنى: یک غذاى گوارا نیست: بلکه بسى ناگوارا است.]
از خدا پروا دارید, باشد تا رستگار شوید.
از آتشى بپرهیزید که تنها براى کافران آماده شده است.
[یعنى, رباخوار, در نهایت در زمره کافران, محشور, و با آنان و در کاروان کفر ورزیدگان, رهسپار دوزخ, و در جایگاه ویژه جایگزین خواهد گردید.]
از خدا و رسول پیروى کنید, تا مورد عنایت حق قرار گیرید.[یعنى, رباخوار, از عنایت حق محروم است.]
بهره
«بهره» عبارت است از سهم یا اجرت سرمایه از حاصل تولیدی که این سرمایه در آن ذیمدخل بوده است. این قلم نه فقط شامل بهره سرمایه پولی شخص کارفرما است، بلکه شامل بهره سرمایههای استقراضی نیز هست. در اقتصاد، بهره متعلقه به سرمایهگذاریهای تولیدی و تجاری را اصطلاحا بهره طبیعی و در متون فنیتر آن را کارآیی نهایی سرمایه مینامند. بهره متعلقه به وجوه نقد افراد را بهره پولی میگویند.
ربا
«ربا» عبارت است از بهره از پیش تعیین شده. اگر پول یا مالی به کسی قرض داده شود و شرط گردد که وامگیرنده در سررسید، مبلغ یا درصد معینی علاوه بر اصل را تادیه کند، استقراض ربوی انجام شده و مطابق نص صریح قرآن کریم، این معامله حرام و باطل است.
از این رو، بهرهای که از پیش تعیین نشده باشد غیرشرعی نیست و در اسلام پذیرفته شده است. تمامی نظام بانکداری فعلی کشور بر همین مفهوم مستقر است. سود علیالحساب (یا به عبارت درستتر بهره علیالحساب) که بانکهای ما به سپردههای مردم میپردازند و از وامخواهان اخذ میکنند بدان معنا است که بهره غیرثابت موردنظر بوده و چون از قبل تثبیت و تعیین نشده، از نظر شرعی بدون اشکال است.
سود
«سود» سهم کارفرمایی است. دستمزد خدمات و خطرات کارفرمایی سود نامیده میشود. لذا نباید آن را با بهره، که سهم سرمایه است اشتباه کرد. اما، به دلیل ذهنیت منفی و نامساعدی که از ابتدای انقلاب نسبت به واژه بهره وجود داشت، در متن قانون عملیات بانکی بدون ربا و بخشنامههای بانکی، واژه سود به جای بهره بکار برده شد. سپردههای مردم نزد بانکها را مشمول سود دانستند درحالی که به سپردههای مردم بهره (علیالحساب) تعلق میگیرد. متقاضیان تسهیلات بانکی نیز باید در ازای استفاده از تسهیلات به بانکها سود بپردازند، درحالی که آنچه آنان پرداخت میکنند چیزی جز بهره نیست. نظام بانکی کشور باید به جای کمک به این خلط مبحث که ناشی از عوامزدگی بود، مفاهیم اقتصاد را به روشنی توضیح میداد که آنچه در اسلام تحریم شده، رباست که مترادف با بهره از پیش تعیین شده است. بهرهای که میزان آن از قبل شرط نشده باشد به لحاظ شرعی خالی از اشکال است.
یکی از مواردی که از نظر دین اسلام امکان ربا در آن وجود دارد قرض است که نباید شرط سود در آن وجود داشته باشد. هرنوع شرط سود زیاد یا کم، ثابت یا متغیر در قرارداد قرض، ربا محسوب میشود اما اگرموضوع قرارداد، قرض نباشد و خرید و فروش، شرکت، مضاربه یا سایر قراردادها باشد شرط سود اشکالی ندارد و از نظر اسلام پذیرفته شده است.
با وجود این برخی به اشتباه فکر میکنند هر نوع شرط سود در معامله رباست. در حالی که در اسلام هم معاملات با سود داریم و هم بدون سود.
نکته دوم این که بعضی فکر میکنند بالا یا پایین بودن نرخ سود علامت ربوی بودن یا نبودن است. در حالی که در اسلام اگرفقط کل موضوع قرارداد قرض باشد، هر اندازه سود به معنای رباست اما اگر موضوع قرارداد شرکت یا مضاربه بود کم یا زیاد بودن سود آن ربا نیست، اما ممکن است اشکالات دیگری از نوع اجحاف بر آن مترتب باشد.
نکته سوم این که ربا در زمانی اتفاق میافتد که قرض دهنده شرط کند و قرض گیرنده بپردازد. اما اگر قرض دهنده شرطی نکرد و قرض گیرنده به عنوان تشکر زیاده از قرض دریافتی، پرداخت این نه تنها ربا نیست، بلکه براساس فقه اسلامی مستحب است. به این ترتیب در بیشتر موارد نیت واقعی دو طرف ربا بودن یا نبودن قرض را مشخص میکند.
ربا و نظام بانکی
اما در بحث بانکداری دو نوع معامله داریم؛ یکی سپرده و دیگری تسهیلات بانکی. در بخش سپردهها طبق قانون بانکداری بدون ربا دو نوع سپرده داریم؛ اول جاری و پس انداز و دوم سرمایه گذاری.
ماهیت قرارداد حسابهای جاری قرارداد قرض است و نمیتوان شرط سود در آن تعیین کرد، اما در سپردههای سرمایه گذاری چون نوع قرارداد، وکالت است داشتن سود اشکالی ندارد.
در حقیقت در دیدگاه اسلام قراداد وکالت یک قرارداد با سود است که فرد، بانک را وکیل خودش کرده که منابع مالی و سرمایهای او را در فعالیتهای اقتصادی به کار بگیرد.
بانک هم باید تسهیلات سود آور پرداخت کرده و بخشی از سود را به عنوان حق الوکاله بردارد و بخشی را به عنوان سود به سپرده گذار پرداخت کند. بنابراین، این که مردم پولشان را برای کسب سود در بانکها یا موسساتی که سپرده سرمایه گذاری میپذیرند سرمایه گذاری میکنند، از نظر شرعی حلال است.
اما گروه دوم معاملات بانکی، تسهیلات است که در سه گروه اعطا میشود. یکی از آنها قرض الحسنه است که در وام قرض الحسنه بانک حق ندارد سودی دریافت کند. تنها چیزی که اجازه داده شده دریافت هزینه عملیات است که تحت عنوان کارمزد دریافت میشود.
این کارمزد هم طبق آیین نامه بانک مرکزی بین ۲.۵ تا چهار درصد تعیین شده است، مشروط بر این که هزینه عملیات کمتر از این نباشد.
یعنی اگر هزینه یک صندوق یا بانک در حد یک درصد باشد نمیتواند با استناد به آیین نامه بانک مرکزی ۲.۵ یا چهار درصد کارمزد دریافت شود و حتما باید در همان حد بگیرند.
گونه دوم تسهیلات بانکی، معروف به عقود مبادلهای است که بانک در آن در نقش یک تاجر ظاهر شده و کالایی را خرید و فروش میکند یا داراییهای بادوام را اجاره به شرط تملیک میدهد یا خرید و فروش سلف یا دین انجام میدهد. در این قراردادها از نظر اسلام داشتن سود اشکالی ندارد.
قراردادهای خرید و فروش از دیدگاه اسلام قراردادهای انتفاعی است که بانک میتواند برای خودش سود در نظر بگیرد. در این قراردادها مساله مهمی که بانکها و مشتریان باید به آن توجه داشته باشند این است که معاملات باید واقعی باشد. یعنی واقعا کالایی خرید و فروش شود یا خدماتی ارائه شود، وگرنه انجام صوری معامله مصداق رباست.
گروه سوم قراردادها یا عقود بانکی، اصطلاحا سرمایه گذاریها یا مشارکتهاست که بانک گاهی با فعالان اقتصادی در فعالیت اقتصادی آنها مشارکت میکند، گاهی هم مشارکت حقوقی با صاحبان سهام انجام میدهد یا گاهی هم تسهیلات مضاربه میدهد.
در این قراردادها بانک به عنوان تاجر عمل نمیکند، بلکه به عنوان یک سرمایه گذار وارد میشود و شریک سرمایه گذار یا صاحب سرمایه یا شریک فعال اقتصادی میشود و از نظر اسلام دریافت سود در این موارد هم اشکالی ندارد.
اما دو نکته باید هم از سوی بانکدار و هم گیرنده تسهیلات در این بخش رعایت شود. نکته اول این که واقعا باید یک فعالیت اقتصادی واقعی برای این مشارکت یا مضاربه انجام شود و نکته دوم این است که قرارداد به گونهای تنظیم شود که سود تحقق یافته از آن فعالیت بین بانک و مشتری تقسیم شود؛ نه این که سود به مشتری تحمیل شود یا این که برعکس مشتری با دادن سود اندکی با بانک تسویه حساب کند، در حالی که خودش سود کلانی کسب کرده است، اما اگر بانک یا مشتری این موارد را رعایت نکنند از نظر شرعی دچار اشکال است و تصرف در اموال به شمار آمده و بعضی جاها منتهی به خوردن مال باطل یا بعضی جاها هم مصداق ربا میشود.
در اینجا بد نیست اشارهای هم به موسسات مالی و اعتباری داشته باشیم که در رقابت با سایر بانکها اقدام به پرداخت سودهای بیشتر به منظور کسب سپرده و در نتیجه درآمد بیشتر میکنند.
اگر موسسهای به علت این که سرمایه گذاریهایش را در جاهایی با سود بالا انجام میدهد، میتواند سود بالایی به سپرده گذاران بدهد، این اشکالی ندارد. اما یک زمان احساس میشود چنین موسساتی واقعا در فعالیتهایی با سود بالا سرمایه گذاری نمیکنند، بلکه برای حذف رقبا و با صورت سازی، سود بالا میدهند، میتواند مصداق ربا باشد.
نکته مهم دیگر این است که اگر احساس شود بانکی نسبت به مسائل شرعی سهل انگاری میکند، نمیتوان آن بانک را وکیل خود قرار داد البته تا زمانی که این مساله به صورت شک باشد شریعت گفته باید حمل به صحت کنیم. اما اگر آشکارا اثبات شود که بانک به این مسائل اهمیت نمیدهد یا آگاهی ندارد نمیتوان آن بانک را وکیل خود قرار داد.
- » دانلود سوالات ارشد حسابداری 92
- » سال 92 بر شما مبارک
- » تسلیت ماه محرم
- » آموزش نوشتن پایان نامه
- » اعلام شرایط پرداخت مستمری به بازماندگان بیمه شدگان تأمین اجتماعی
- » دانلود سوالات ارشد 91 حسابداري + كليد
- » دانلود کتاب علوم بانکی